Thedany

۴ مطلب در فوریه ۲۰۲۳ ثبت شده است

*وقتی به نداشته هایم فکر میکنم،

ناخودآگاه یاد تو می افتم!

ربطی به نداشتن تو ندارد ؛

بلکه به داشتنت ربط دارد.

داشتن تو تمام نداشته هایم را از یادم میبرد:)

_زنگ دوم


~حالا که من اینجا هستم ، 

حقی برای فکر کردن به نداشته هایت نداری.

من تو را دارم و تو ، من را ! 

ما در کنار هم زیبا هستیم!

نیستیم؟

_بعد از زنگ

 

ㅗㅠㅜㅐㅗㅇㅇ?

حالا که تو اینجا نیستی....

دلم میخواد یه ماشین زمان داشته باشم!

نه برای اینکه آینده رو ببینم،

دوست دارم به گذشته برگردم 

و توی بهترین روزمون دوباره زندگی کنم .

و انقدر آخر شبش بخوابم که فقط وقتی حالم خوب شد 

بیدارشم و 

به حال برگردم^^

میبینی؟؟

من آینده رو بدون تو نمیخوام ؛ 

الان که اینو میدونی میشه برگردی؟

فکر نکنم که اون شب اگر پیش تو بخوابم ، بیدارشم.

چون فکر "حال بدون تو" هیچوقت "حالم" و خوب نمیکنه:)


حسرت داشتن، چیزی ابدی و تلخ است .

حسرت نبودن ، نخواستن، نرسیدن...

مانند ، حسرت داشتن تو،

در حالی که تو من را نمی شناسی؛

و من هم تو را ندیده ام .


 ㅏㅊㅗ ㅠㅠㅇㅓ

من عاشق مشکی بودم ... تا اینکه با اقیانوس آبی چشمهایش آشنا شدم ... متوجه ی غم درونی اش نشدم تا اینکه، فهمیدم  چشم هایش مشکی بود و من " آبی میدیدم " ...آبی،آبی،آبی .. من میخواستم که آبی ببینم؟!